دیکشنری
داستان آبیدیک
hearing officer
فارسی
1
حقوق
::
افسر استماع
واژگان شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HEAR HEAR
HEAR OF
HEAR OUT
HEAR SAY
HEAR THROUGH
HEAR WORD
HEARD
HEARE AM I
HEARER
HEARING
HEARING THRESHOLD
HEARING AID TECHNICIAN
HEARING CARE
HEARING DEVICE
HEARING IMPAIRED
HEARING OFFICER
HEARKEN
HEARKEN TO
HEARSAY
HEARSE
HEART
HEART ACHE
HEART AND BACK TIE
HEART AND HAND
HEART AND SOUL
HEART ATTACK
HEART BEAT
HEART BREAK
HEART BREAKER
HEART BREAKING
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید